
DIngدانگ تیزر رمان

- دینگ دانگ(میکوبه به در) فقط میخوام بازی کنیم عزیزم
(دختره جیغ میکشه )
-کمکککک کسییی نیست؟
با گریه التماس کمک میکردم کسی گوش نمیداد
و اون روانی قاتل منو هدف گرفته بود
با خنده وحشتناکی
-عزیزم درو خودم باز کنم ؟
++++
با دیدن جسد های روی زمین با وحشت نگاش کردم و سرمو به نشونه نه تکون دادم
خندید جنون وار
- دینگ دانگ
و نفر بعدی رو کشت و اومد سمت من شروع کردم به دوییدن
هرجا میرفتم پیدام میکرد
++++++
-لطفا خواهش میکنم نکشش
صداش از پشت تلفن بلند شد
- دینگ دانگ فقط ۱ ساعت وقت داری برسی اینجا دختر
و تلفن قطع شد
++++
نگاهی به دستکش های دستش کردم
- اگه بتونی چهار روز دووم بیاری و فرار کنی ازادی ولی غبر این دینگ دانگ اسیر ابدی من میمونی
با گریه خواستم عقب برم ولی
+++
-اوه دینگ دانگ من قاتلتم یادت رفته چند بار جون سالم به در بردی؟
چشامو بستم و باز کردم لبخند شیطانی که رو لبم بود غیر قابل باور و کنترل بود
-عیب نداره من تورو فرشته نجات خودم میکنم
و دست های بسته ام رو زدم به تخت سینش و سرمو کج کردم که موهام ریخت رو صورتم
- میگی فصل بعدی رو باز کنیم دینگ دانگ عزیزم؟
خنده ای کردم و ..