
رمزینه ها

رمان دختر بد:gerl bad
رمان (خطری پنهان جلوی چشمانم):ama
سناریو بی تی اس :bts
رمان(با من بازی):روان پریش
رمان DING دانگ :AA.
رمان دختر بد:gerl bad
رمان (خطری پنهان جلوی چشمانم):ama
سناریو بی تی اس :bts
رمان(با من بازی):روان پریش
رمان DING دانگ :AA.
که متقابل پوزخندی بهش زدم که دور از چشم بابا نموند بعد از کلی حرف زدن بابا با اخم گفت
-پاشو دخترم ارکان رو راهنمایی کن
از لحنش چندشم دش چه برسه بقیه
پاش شدم با چشم غره ای گفتم
-بفرمایید
با نیشخند معروفی بلند شد و زیر لب جوری گفت که خودم بشنوم
-انقدر مودب حرف زدن از تو بعیده
-ایشالا با کلی فش بدرقت میکنم اقا ارکان
-یکی طلبت
و بدون اینکه منتظر من بمونه رفت سمت اتاقم وایی گفتم با بدبختی خودمو رسوندم سمتش
-واقعا بابا میخوای منو به یه روانی بدی؟
با خشم توپید
-پسر دوستمه روانی نیست اگه کرم نریزی دو دیقه دیگه پایین باش
هوفی کشیدم که رفت با خشم اتاقو بهم ریختم حالم خوب نبود
-افسانه
-زهرمار افسانه برو بیرون پروانه
پروانه با دلخوری رفت بیرون یه دست لباس ابی پوشیدم
و رفتم پایین
-انگار عروس خانم هم تشریف اورد
با حرف مادر علیسان اخمی کردم علیسان رفیقم بود و پروانه خواهر من باهاش تو رابطه بود
نشستم جلو ارکان
- دینگ دانگ(میکوبه به در) فقط میخوام بازی کنیم عزیزم
(دختره جیغ میکشه )
-کمکککک کسییی نیست؟
با گریه التماس کمک میکردم کسی گوش نمیداد
و اون روانی قاتل منو هدف گرفته بود
با خنده وحشتناکی
-عزیزم درو خودم باز کنم ؟
++++
با دیدن جسد های روی زمین با وحشت نگاش کردم و سرمو به نشونه نه تکون دادم
خندید جنون وار
- دینگ دانگ
و نفر بعدی رو کشت و اومد سمت من شروع کردم به دوییدن
هرجا میرفتم پیدام میکرد
++++++
-لطفا خواهش میکنم نکشش
صداش از پشت تلفن بلند شد
- دینگ دانگ فقط ۱ ساعت وقت داری برسی اینجا دختر
و تلفن قطع شد
++++
نگاهی به دستکش های دستش کردم
- اگه بتونی چهار روز دووم بیاری و فرار کنی ازادی ولی غبر این دینگ دانگ اسیر ابدی من میمونی
با گریه خواستم عقب برم ولی
+++
-اوه دینگ دانگ من قاتلتم یادت رفته چند بار جون سالم به در بردی؟
چشامو بستم و باز کردم لبخند شیطانی که رو لبم بود غیر قابل باور و کنترل بود
-عیب نداره من تورو فرشته نجات خودم میکنم
و دست های بسته ام رو زدم به تخت سینش و سرمو کج کردم که موهام ریخت رو صورتم
- میگی فصل بعدی رو باز کنیم دینگ دانگ عزیزم؟
خنده ای کردم و ..
ترس احمقانه است
افسردگی هم همینطور
پس گور باباش
زندگیتو بکن