رمان دختر بـــد ! پارت ۲

𝕬𝖞𝖗𝖘𝖆 𝕬𝖞𝖗𝖘𝖆 𝕬𝖞𝖗𝖘𝖆 · 1404/2/23 14:24 ·

- دوباره 

با تعجب گفت 

- همین الان زدمت فلج شدی نکنه میخوای بمیری جوجه؟

اخمی کردم حالم بهم میخورد از این کلمه داد زدم 

- میگم بزنننن یالا ..

با سرعت اومد سمتم خواست مشت بزنه چرخشی زدم وجا خالی دادم زیر پاشو که خالی کردم یقشو گرفتم

و کوبیدمش زمین خندید-خوبه یچی یاد گرفتی ازم جوجه 

خواستم بزمش ولی یهو..